حتی اگر انجام كارهایم مهم باشد ، بیجهت آنها را به تاخیر میاندازم .
شروع هر كاری را كه مورد علاقهام نباشد به تاخیر میاندازم
برای شروع هر كاری كه مهلت تعیین شده داشته باشد، تا آخرین لحظه معطل میكنم
همیشه تصمیمگیری های دشوار را به تأخیر میاندازم
همیشه شروع برنامههایی را كه منجر به پیشرفت كارهایم میشوند به تأخیر میاندازم
همیشه به دنبال بهانهای برای انجام ندادن كارهایم هستم
همیشه برای انجام كارهای كسل كننده مانند مطالعه كردن وقت كافی صرف میكنم
به طور علاج ناپذیری گرفتار وقت تلف كردن هستم
من وقتم را بیهوده تلف میكنم و ظاهراً هیچ كاری را انجام نمیدهم
همیشه وقتی كار مشكلی در پیش دارم آن را به تأخیر میاندازم
به خودم قول می دهم كه كاری را انجام دهم، ولی عملاً خود را كنار میكشم
هر وقت تصمیم به انجام كاری میگیرم آن را دنبال میكنم
هر چند به خاطر شروع نكردن كار از خودم متنفر میشوم، اما این تنفر مرا وادار به انجام كار نمیكند
همیشه كارهای مهم را انجام میدهم و وقت اضافه میآورم
حتی زمانی كه اهمیت شروع كارها برایم مشخص باشد باز هم نسبت به انجام آنها بیتفاوت هستم
عادت ندارم کاری را به فردا موکول کنم یا از انجام آن طفره بروم